شر را عدمي معنا كردهاند+
فلاسفه ما
چرا؟
واضح است
از خير محض شر صادر نميشود
فاقد شيء چگونه مُعطي آن باشد؟
خلاف خِرد و حكمت
زله اگر روي ميدهد
سيل
ويراني
توفان و خرابي
عدم است
عدم ثباب زمين
عدم ثبات آب
عدم ثبات هوا
همه شرور اينطور است
با عدم ِ خير تعريف ميشوند
فلاسفه ما
نميتوانستند
آثار خردمندانهاي لحاظ كنند
براي شر
آن را محض ِ بدي ميديدند
استاد حسيني (ره) اما
طور ديگري تعريف ميكند
او
شر را
بر سبيل حكمت ميبيند
شر، خير ميشود
و وجودي بودن آن
ضرري به خير محض نميزند
به خالق
از نگاه او
در فلسفه اصالت ولايت
شر عدمي نيست
وجوديست
اما
وجودي كه خيري در آن است
پروردگار
انسان را
داراي اختيار خلق كرده است
و لازمه اختيار
اينكه بتواند خير يا شر اراده كند
آنهنگام كه انسان خير را اراده كند
فاعل آن خير
اراده ربوبيست
امري مشخص و بدون اشكال
اما
هنگامي كه شر را اراده كرد
باز هم
فاعل اراده ربوبيست!
اين شر
پس از آنكه خلق شد
به اراده پروردگار
اما به واسطه خواست مخلوق
فشاري در عالم براي مؤمنين ايجاد ميكند
اين فشار امري وجوديست
اين فشار
مؤمنين را به تب و تاب مياندازد
آنها را در ايمانشان راسختر ميكند
و فرصت رشد و بالندگي فراهم
انسانهاي مومن در فشار شر است كه آزموده ميشوند
و
خير فراوانتري از عمل آنها بروز ميكند
اين خير
آثاري فراوانتر از شر دارد
بنابراين
برآيند آن شر در اين خير مضمحل شده
نتيجه
خيري فراتر خواهد بود
پس
تمام شرور عالم
در مقصد
هنگامي كه جمع جبري خير و شر را ملاحظه كنيم
خير خواهد بود
جهت عالم
رو به رشد و تكامل
و شر
ابزاري براي بروز و ظهور خير
اگر چه نه به نحو اراده استقلالي خداي تعالي
كه به واسطه اراده او بر آزادي اراده مخلوقات بر اراده خير و شر
اصل ِ اختيار خير محض است
و اگر اجازه شر به اختيار داده نميشد
اصل ِ اختيار نفي ميشد
نقض غرض ميشد
در اين فلسفه
هم شر وجوديست و هم خير
هر دو واقعيتهاي دنياي ما
و هر دو
در نتيجه
در كشاكش هم
جهان را به سوي خير بيشتر پيش ميبرند
نه به معناي اين كه افراد شرور
درجه پيدا كنند
اجر و قرب
توجيهي شود براي اعمال زشتشان
كه آنها به واسطه ارادهشان بر شر
پيوسته سقوط ميكنند
عقاب ميشوند و مؤاخذه
اما
آثار فعل آنها
هرگز
نميتواند جهان را از حركت به سوي رشد باز دارد
بالعكس
پيوسته بر خير جهان ميافزايد
كه اگر نبود
رشد و تكامل متوقف
يا بسيار كند
مثل وقتي كه بازي «دو دوزه» ميشود
حتي اگر ببري هم بازندهاي
بُرد ِ تو همان باخت ِ توست
شرّ اگر چه «هست» ولي در نهايت «بازنده» است
و فلسفه وجود شر «اختيار» است!
درباره این سایت