ديگر ول نميكنند
خودشان پيگيرند
وقت و بيوقت
ارزيابي ميخواهند
قبلتر اينجا نوشتم
داستان نظرسنجيمان را
خانگي
بين خودمان
براي شناخت بيشتر
اينبار كه سيداحمد خواست
پيشنهادي دادم:
«عقل و محبّت را تفكيك كنيم»
قبول كردند
دليل هم داشتم
در نظرسنجيهاي قبلي
سيداحمد مدام خود را دست كم ميگرفت
نگرانش شده بودم
نكند دليل آن پايين بودن اعتماد به نفس باشد
اما نه
حدس ميزدم
او تواضع ميكرد
از روي مهربانياش
از روي شفقتي كه به برادر و خواهرش داشت
ميخواست آنها را راضي نگه دارد
با تجزيه اما خود را لو داد
وقتي
عقل از محبّت جدا شد
او به خود ده داد
به محبّت خود
منظورش چيست؟
او ميخواهد مهربان بودن خود را برجسته كند
براي همين است كه عقل خود را كم نشان ميدهد
او انسان بامحبّتيست
خيلي بيشتر از آنچه كه مورد انتظار است
او محبّت خود را در بالاترين رتبه ميداند
تفكيك ارزيابي ايمان و راستگويي ولي از خودشان بود
شايد راهي براي انتقام گرفتن
شايد هم
روشي براي اظهار نظر درباره هم
خودشان اصرار داشتند
من هم مخالفتي نكردم!
اصرار كه تو نيز نظر بده
قبول نكردم
گفتم:
من بين شما تفاوتي قائل نميشوم
پس در اين نظرسنجي شركت نميكنم!
قال علي (ع): «تَاللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُكُمُ انْمِيَاثاً وَ سَالَتْ عُيُونُكُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَيْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِي الدُّنْيَا مَا الدُّنْيَا بَاقِيَةٌ، مَا جَزَتْ أَعْمَالُكُمْ عَنْكُمْ وَ لَوْ لَمْ تُبْقُوا شَيْئاً مِنْ جُهْدِكُمْ أَنْعُمَهُ عَلَيْكُمُ الْعِظَامَ وَ هُدَاهُ إِيَّاكُمْ لِلْإِيمَانِ» (نهجالبلاغه، خ52)
به خدا سوگند اگر دلهاى شما به کلّى آب شود و چشمهايتان از شدّت شوق به خدا يا از خوف او خون ببارد سپس تا پايان دنيا زنده بمانيد و تا آنجا که در توان داريد در اطاعت خداوند تلاش و کوشش کنيد باز اعمال شما پاسخگوى نعمت هاى عظيم الهى بر شما نيست; به ويژه نعمت هدايت شما به سوى ايمان (ترجمه مكارم)
درباره این سایت